۴/۱۰/۱۳۹۰

زندانی سیاسی یا سیاسیون زندانی


با واژه زندانی سیاسی مشکل دارم. نه از این نگاه که بگویم زندانی سیاسی نداریم، بلکه از این رو  که دوست ندارم با چارچوب حقوقی موجود، به یک اصطلاح حقوقی به نام «زندانی سیاسی» رسمیت بدهم.
چطور می شود که انسان به  حقوق بشر، حق آزادی بیان، حق حیات اقلیت، حق برگزاری راهپیمایی اعتراضی، حق تحصن، حق اعتصاب و هزاران حقوق سیاسی دیگر اعتقاد داشته باشد و باز هم از اصطلاح «زندانی سیاسی» استفاده کند.
بدیهی است که هر شخصی که بخواهد از این حقوق خود استفاده کند و در جریان آن مرتکب جرمی شود که در قوانین مشخص شده باشد، طبق روال معمول هر سیستم حقوقی نسبت به جرم او رسیدگی خواهد شد. پس چه جایی می ماند برای طرح موضوع «جرم سیاسی» ؟ واقعا جرم سیاسی چه می تواند باشد؟
آیا بناست جرم جدیدی تعریف شود؟  یا اینکه اگر کسی از حقوق سیاسی خود سو استفاده کرد باید مورد پیگرد قرار گیرد؟ اتفاقا همین قسمت است که بحث را به شدت حساس می کند. سو استفاده از حقوق سیاسی اگر واقعا توسط یک جرم عمومی و عادی قابل تعریف نباشد، چگونه  سنجیده خواهد شد؟ مثلا اگر حق برگزاری راهپیمایی اعتراض آمیز وجود دارد، یک حکومت می تواند همیشه مخالفان خود را به سو استفاده از این حق متهم کند. و در دیگر موارد حقوق سیاسی هم داستان بر همین شکل است. البته از یاد نبریم که در نظام جمهوی اسلامی نفس استفاده از همین حقوق جرم محسوب می شود.
بعضی ها داستان را از زاویه دیگری می بینند. آنها می گویند جرم سیاسی، جرمی است که به پشتوانه قدرت سیاسی رخ می دهد مثل جرم نظامی.  و به همین دلیل باید مرتکبین ان را در دادگاه های سیاسی محاکمه کرد. منظور این دسته آن است که مثلا اگر یک رئیس جمهور به خاطر جایگاه سیاسی و قدرت ناشی از آن، اقداماتی صورت داد که  اساس قوانین را از بین ببرد، این اقدام جرم سیاسی است. مثلا در کشوری مثل امریکا، جزای چنین جرمی، محرومیت از خدمات سیاسی و یا  تصدی مقامات حکومتی است.
با این وجود در دنیا بر سر یک مفهوم تقریبا اجماع وجود دارد. و آن هم این است که جرم سیاسی، جرایم عادی و تعریف شده ای است (هم فعل و هم ترک فعل را شامل می شود) که از سر خیرخواهی و برای منافع اجتماعی رخ داده و اهداف و منافع شخصی در اثر ارتکاب جرم نصیب مجرم نمی شده است. به عنوان مثال شما در جریان یک راهپیمایی مسالمت آمیز و غیر خشونت بار، ناچار می شوید یک ماشین پلیس را تصرف کنید و از بلندگوی آن برای سر داند شعارهایتان استفاده کنید. این مصداق جرم سیاسی است.
همه اینها را نوشتم که بگویم بسیاری از اتهاماتی که به سیاسیون زندانی ما زده شده، مصداق همین جرم سیاسی است. ایجاد ترافیک و راهبندان و یا اقدام بر خلاف امنیت ملی و یا تشویش اذهان عمومی  و ... همه مصداق جرم سیاسی است و لازم است در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه رسیدگی شود. و اگر هیات منصفه ای وجود داشته باشد که وجدان جامعه باشد قطعا تشخیص خواهد داد که این زندانیان در ایجاد راهبندان و ترافیک  و یا خدشه دار کردن امنیت ملی  و یا به هم ریختگی افکار عمومی مجرم نیستند و در زندان نگاه داشتن آنها نه تنها غیر قانونی است که مصداق جنایت علیه انسانهاست.
با این اوصاف آیا باز هم دست است که بگوییم زندانیان سیاسی؟ مگر آنها جرمی در حین اعتراضات سیاسی مرتکب شده اند؟ و آیا جرایم فرضی آنها در دادگاهی علنی و با حضور هیات منصفه واقعی، بررسی شده است؟
و آیا بهتر نیست این زندانیان بی گناه را سیاسیون زندانی بنامیم؟ کسانی که به خاطر عمل سیاسی مشروع و قانونی، به زندان انداخته شده اند، و نه ارتکاب جرایم عادی در حین انجام عمل سیاسی!
نکته تامل برانگیز آن است که این سیاسیون زندانی، جز با به خطر انداختن جانشان نتوانستند وضعیت ناگوار حاکم بر خود را به ما منتقل کنند. وضعیتی که فرهیخته ای همچون هدی صابر اولین قربانی بی گناه آن بود. صابری که خود تاکید داشت در اعتصاب غذا افراط گری نخواهد کرد، به خاطر  مشت و لگدهای زندانبانان و نبود رسیدگی مناسب پزشکی جان سپرد.
حال پرسش این است که در زندان بزرگتری به نام ایران که ما همه در بند آن هستیم و دستمان هم طبیعتا از زندانیان اوین بازتر است ، ما چه باید بکنیم؟

۱ نظر:

  1. با سلام.
    پس از بازنگری وبلاگ شما و آگاهی از فعالیتتان در بخش سیاسی، جامعه وبلاگنویسان سبز بر آن شد تا با جذب شما و استفاده از افکار سودمندتان، به غنای جامعه ی خویش کمک کند.
    از همین رو بدینوسیله "جامعه وبلاگنویسان سبز" با دعوت رسمی از شما، شما را به عضویت در این جامعه فرا می خواند.
    برای اطلاع بیشتر از فعالیت های جامعه وبلاگنویسان سبز به تارنمای این جامعه مراجعه و درصورت آنکه آنها را مفبد یافتید، به جمع ما بپیوندید.
    باتشکر از شما
    آدرس تارنمای ما:
    http://greenbloggercamp.wordpress.com

    پاسخحذف